جدول جو
جدول جو

معنی قلعه سرهان - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه سرهان
(قَ عَ سَ / سِ)
دهی است از دهستان رودحله. بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقع در 51هزارگزی جنوب خاور گناوه و جنوب رود حله. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 236 تن است. آب آن از چاه و رود حله و محصول آن غلات، دیمی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ فَ)
دهی است از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 6هزارگزی جنوب باختری شوسۀ دزفول به شوشتر. موقع جغرافیایی دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از اردکان و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه در تابستان اتومبیل رو است و ساکنین از طایفۀ جفت فرج الله هستند. این آبادی را مجیر نیز میگویند. پاسگاه انتظامی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَ)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی خاور چقلوندی و 5هزارگزی جنوب خاوری اتومبیل رو خرم آباد به چقلوندی. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 180 تن آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و سیاه چادر بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀ مال اسد هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سَ)
دهی است از دهستان سردارآباد بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 6هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 4هزارگزی جنوب باختری راه دزفول به شوشتر. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 800 تن است. آب آن از رود شطیط و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد و ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. این آبادی را سردارآباد هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ یِ سَ / سِ)
قلعه ای است از عراق و این در کتب تواریخ مثل مطلع السعدین و غیره مسطور است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 44هزارگزی جنوب باختری کوهپایه و 24هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 34 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عُرْ تَپْ پَ)
قلعه ای است به مدینه و ریگ توده ای. (منتهی الارب). نام ریگ توده ای و قلعه ای در مدینه. (ناظم الاطباء). قلعه و کوشکی است در مدینه ازآن بنی النجار از خزرج، در صقعالقبله از آل النضر، از قوم انس بن مالک. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان کرارج بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری اصفهان متصل به راه کرارج به براگون. سکنۀ آن 17 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قلعه ای است در یمن در کوه شطب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ بَ بَ)
دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعۀ زراس شهرستان اهواز، واقع در 26هزارگزی شمال خاوری قلعۀ زراس. موقعجغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 105 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ را)
نام قلعه ای از نواحی قزوین. (معجم البلدان) ، بچۀ گوسفند و گاو وقتی از شکم مادربرآمده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 23هزارگزی جنوب کوهپایه و 22هزارگزی جنوب شوسۀ اصفهان به یزد. سکنۀ آن 19 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هََ دِ)
قلعه ای است به دمار از یمن. (منتهی الارب). از دزهای دمار است در یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ سُ)
از دههای کوهسار است در مازندران. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 172)
لغت نامه دهخدا